دل نوشته...
چقدر زود گذشت! انگار همین دیروز بود که هر روز با بچه های محل میرفتیم مسجد و تمام ذوقمون این بود که هر روز یک نفرمون مکَبر میشد...عصر ها هم دور هم قرآن میخوندیم و بعدش برای روزه دارایی که موقع افطار تو خیابون بودن ساند,یچ درست میکردیم. حس خیلی خاصی داشت
ماه رمضان خیلی خاصه... وقتی دقت میکنم میبینم اکثر مردم تو این ماه حال و هواشون تغییر میکنه و حس پرواز میگیرن, مخصوصا خودم تو این ماه خیلی آرومم, همه لحظه هام خاصن! دقیقا به همین دلیل خیلی از خودم دلگیرم!
مگه بقیه ماه ها ماه خدا نیستن؟ چرا من فقط تو ماه مبارک رمضان قرآن ختم میکنم؟
چرا فقط تو این ماه خیلی رعایت و دقت میکنم و ماه های دیگه بیخیالم؟
چرا فقط ماه رمضان نمازمو به موقع میخونم؟؟؟
خدایا میگن زشت بخوای دست خالی بری مهمونی, من جز یه بغل گناه چیز دیگه ای با خودم نداشتم!
هنوزم اجازه میدی بمونم؟
از ماه مبارک پارسال خیلی اتفاقات خاص افتاد. همه اتفاقات خوب رو مدیون خدام برای اینکه دعوتم کرد خونش و کسی رو سر را هم قرار داد که باعث تغییرات عجیبی در من بشه!از مخاطب خاص هم که منو به خدام نزدیک تر کرد ممنونم
خدایا ممنونم! خیلی دلم برای اون لحظه ها تنگ شده! کاش باز هم بتونم تجربش کنم